مینکس پیر حتی به این واقعیت که پسر کوچکش است نگاه نکرد و باعث شد او را در هر موقعیت شناخته شده ای به لعنت بفرستد. از فریادهای پرشور او میتوان فهمید که او از اندام جوان پسر جوان و دوست دمدمی مزاج او خوشش میآمد. به نظر می رسد که اگر می توانست، نه تنها خروس را با خوشحالی بلعیده بود، بلکه کل پسر را نیز می بلعید. مادر با لذت های جنسی بیگانه نبود و چیزهای زیادی به اغواگر جوان آموخت.
وقتی یک برادر، هرچند برادر ناتنی، با خواهرش در یک اتاق بخوابد، رابطه جنسی بین آنها دیر یا زود اتفاق می افتد. بوی بدن او، فرم های گرد او هر مردی را به خودارضایی وادار می کند. و عکس های او در گوشی هوشمندش خواهرش را روشن کرد. او مانند یک ستاره مجلات بزرگسالان احساس می کرد. و او می خواست از برادرش برای تجربه تشکر کند. به شیوه زنانه خودش... و برای هر دوی آنها راضی کننده بود.
همه آنها چقدر کارساز و مترقی هستند. هیچ کس عجله ندارد و هرکس کار خود را انجام می دهد. یکی دارد بیدمشک را می لیسد، یکی در دهانش می زند و همه چیز خیلی سریع و با احساس است. دریایی از شور و خلق و خو. بلوند باهوش است، می داند دارد چه کار می کند، لازم نیست چیزی به من بگوید. بچه ها آنقدر گرسنه اند که انگار نیم سال است منتظرند و رابطه جنسی ندارند، مثل ماشین های بخار نفس نفس می زنند.
میخوام دعوتش کنم